کد مطلب:279245 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:223

حکایت ملاقات استرآبادی با امام زمان
حكایت ششم قصه امیر اسحاق استرآبادی است: و این قصه را علامه مجلسی در«بحار» نقل كرده از والد خود، و حقیر به خط والد ایشان جناب آخوند ملامحمد تقی رحمه الله دیدم در پشت دعای معروف به «حرز یمانی» قصه را مبسوط تر از آنچه در آنجا است با اجازه برای بعضی و ما ترجمه صورت آن را نقل میكنیم.

«بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلوه علی اشرف المرسلین محمد و عترته الطاهرین و بعد».

پس به تحقیق كه التماس كرد از من سید نجیب ادیب حسیب زیده سادات عظام ونقبای كرام امیر محمد هاشم ادام الله تعالی تأییده بجاه محمد و آله الاقدسین كه اجازه دهم برای او «حرز یمانی» كه منسوب است به امیرالمؤمنین و امام المتقین و خیرالخلائق بعد النبیین صلوات الله و سلامه علیهما ما دامت الجنه المأوی الصالحین پس اجازه دادم برای او دام تأییده و اینكه روایت كند این دعا را از من به اسناد من از سید عابد زاهد امیر اسحاق استرآبادی كه مدفون است به قرب سید شباب اهل الجنه اجمعین كربلا از مولای ما و مولی الثقلین خلیفه الله تعالی صاحب العصر و الزمان «صلوات الله و سلامه علیه و علی آبائه الاقدسین» و سید گفت كه من مانده شدم در راه مكه پس عقب افتادم از قافله و مأیوس شدم از حیات و بر پشت خوابیدم مانند محتضر و شروع كردم در خواندن شهادت كه ناگاه دیدم بالای سر خود مولای ما و مولی العالمین خلیفه الله علی الناس اجمعین را، پس فرمود: برخیز ای اسحاق! پس برخاستم و من تشنه بودم پس مرا سیراب نمود و به ردیف خود سوار نمود پس شروع نمودم به خواندن این حرز و آن جناب اصلاح میكرد آن را تا آنكه تمام شد ناگاه دیدم خود را در ابطح پس ازمركب فرود آمدم و آن جناب غائب شد و قافله بعد از نه روز رسید و شهرت كرد بین اهل مكه كه من به طی الارض آمدم پس خود را پنهان نمودم بعد از ادای مناسك حج. و این سید حج كرده پیاده چهل مرتبه و چون مشرف شدم در اصفهان به خدمت او در زمانی كه از كربلا آمده بود به قصد زیارت مولی الكونین الامام علی بن موسی الرضا علیه السلام و در ذمه او مهر زوجه اش بود هفت تومان و این مقدار داشت كه در نزد كسی بود از سكنه مشهدی رضوی. پس در خواب دید كه اجلش نزدیك شده پس گفت كه من مجاور بودم در كربلا پنجاه سال برای اینكه در آنجا بمیرم ومیترسم كه مرا مرگ در رسد در غیر آن مكان، پس چون مطلع شد بر حال او بعضی از اخوان ما آن مبلغ را ادا نمود و فرستاد با او بعضی از اخوان فی الله ما را، پس اوگفت كه چون سید رسید به كربلا و دین خود را ادا نمود مریض شد و در روز نهم فوت شد و در منزل خود دفن گردید. و دیدم امثال این كرامات را از او در مدت اقامت او در اصفهان و برای من از برای این دعا اجازات بسیار است و اقتصار كرد برهمان و مرجو از او است دام تأئیده كه مرا فراموش نكند در مظان استجابت دعوات و التماس میكنم از او كه نخواهند این دعا را مگر از برای خداوند تبارك وتعالی و نخواهند برای هلاك كردن دشمن خود اگر ایمان دارد هر چند فاسق باشد یا ظالم و اینكه نخواند برای جمع دنیای دنیه بلكه سزاوار است كه بوده باشد خواندن آن از برای تقرب به سوی خداوند تبارك و تعالی و برای دفع ضرر شیاطین انس وجن از او و از جمیع مؤمنین اگر ممكن است او را نیت قربت در این مطلب وگرنه پس اولی ترك جمیع مطلب است غیر از قرب جناب حق تعالی شأنه.

«نمقه بیمناه الداثره احوج المربوبین الی رحمه ربه الغنی محمد تقی بن المجلسی الاصبهانی حامدا لله تعالی و مصلیا علی سید الانبیاء و اوصیائه النجباء الاصفیاء انتهی».

و خاتم العلماء المحدثین شیخ ابوالحسن تلمیذ علامه مجلسی در اواخر مجلد«صیاء العالمین» این حكایت را از استادش از والدش نقل كرده تا ورود سید به مكه آنگاه گفته كه والد شیخ من گفت كه پسر من این نسخه دعا را از او گرفتم بر تصحیح و اجازه داد به من روایت كردن از آن امام علیه السلام و او نیز به فرزند خود اجازه داد كه شیخ مذكور من بود طاب ثراه و آن دعا از جمله اجازات شیخ من بود برای من و من حال چهل سال است كه میخوانم آن را و از آن خیر بسیار دیدم. آنگاه قصه خواب سید را نقل كرده كه به او در خواب گفتند كه تعجیل كن رفتن به كربلا را كه مرگ تو نزدیك شده و این دعا به نحو مذكور موجود است در جلد نوزدهم «بحارالانوار».